شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۹ - ۱۷:۴۸
۰ نفر

حامد فرحبخش: اصلا می‌توانید تصورش را بکنید دختر بچه‌ای که در سن 4 یا 5 سالگی با ماجرای وحشتناک و پر دلهره آدم‌ربایی و سرقت طلاهایش روبه‌رو می‌شود چه لطمه بزرگ روحی و روانی‌ای می‌خورد؟ لطمه‌ای که شاید هیچگاه درمان نشود.

paper

حتی اگر چنین دختر بچه‌ای خیلی خوش شانس باشد و ربایندگان، هنگام سرقت طلاهایش با خشونت زیاد با او رفتار نکنند، گوشش هنگام کندن گوشواره‌هایش پاره نشود و یا آنکه با بدترین اتفاق یعنی آزار و اذیت و بعد قتل روبه‌رو نشود، آن لحظات مخوف آنقدر وحشتناک است که برای بچه‌ای در این سن و سال به بدترین کابوس زندگی‌اش تبدیل می‌شود؛

کابوسی که حتی در بزرگسالی هم او را رها نمی‌کند و از او انسانی می‌سازد که به هیچ انسانی نمی‌تواند اعتماد کند و به هیچ محبتی دل ببندد چرا که او در همان نخستین گام‌های زندگی خود زن و یا مردی را دیده است که با لبخند و به بهانه خرید شکلات و خوراکی او را ربوده است و حداقل برای ساکت کردن او و ربودن طلاهایش، به وحشیانه‌ترین شکلی او را تهدید به مرگ کرده است.
شما که دارید این یادداشت را می‌خوانید می‌توانید خیلی راحت بگویید که این روزنامه‌نگارها سر هر ماجرایی جنجال به راه می‌اندازند و اغراق می‌کنند، این همه بچه در کوچه و خیابان، طلا و جواهر دارند اما هیچ اتفاقی برایشان نیفتاده است اما باور کنید که اگر اغراق و جنجال بر سر خبرهای جنجالی درباره ستاره‌ها و آدم مشهورها بتواند باعث افزایش تیراژ نشریات بشود، اینگونه خبرها از آنهایی نیست که به راه انداختن هیاهو و جنجال درباره آن به جذب خوانندگان بیشتر کمک کند.

اگر باز هم شک دارید کافی است صفحات حوادث روزنامه‌ها را ورق بزنید و ببینید که در یک سال گذشته چند حادثه خونین و وحشتناک از ربایندگان بی‌رحمی که به خاطر سرقت طلاهای دختر بچه‌ها آنها را ربوده اند، مورد آزار و اذیت قرار داده و به قتل رسانده‌اند، به چاپ رسیده است.

این خبرها را نمی‌شود و نباید جنجالی و دروغ دانست؛ آنها واقعی هستند، آنقدر واقعی که من و همکارانم به‌عنوان خبرنگاران حوادث، هربار از خواندن پرونده‌های آنها یا شرکت در جلسات محاکمه متهمانشان وحشتزده می‌شویم و اگر چه تعدادی از آنها را منتشر می‌کنیم اما وقت‌هایی هم هست که مجبور می‌شویم برای حفظ آبروی خانواده‌ای که کودکش توسط جوان معتادی به خاطر طلاهایش ربوده شده و بعد مورد آزار و اذیت قرار گرفته و یا به قتل رسیده است، چیزی ننویسیم.

در سال‌های اخیر با هجوم شیشه و کراک، دیگر خیلی از سرقت‌های طلاهای کودکان توسط چنین معتادانی رقم می‌خورد؛ آدم‌هایی خشن که اعتیاد مثل گرگ،‌ بیرحمشان کرده است و حاضرند برای به دست آوردن آن دست به هر جنایتی بزنند و در این مسیر کودکان خردسال بی‌دفاع‌ترین و بی‌دردسرترین طعمه‌ها هستند.

اما این معتادان و سارقان بی‌رحم تنها مجرمان چنین حوادثی نیستند. نمی‌شود ردپای خانواده‌ها و مخصوصا مادرانی را که بچه‌هایشان را با آویزان کردن طلا با عروسک‌های بازی خودشان اشتباه گرفته‌اند، آنهایی که کودکان معصومشان را هم شیئی‌ همانند ماشین آخرین مدل، خانه بالای شهر و... می‌دانند که در جشن عروسی، در یک میهمانی خانوادگی و حتی هنگام خرید در بازار باید با آنها پز داد، در این جنایت‌ها ندید؛ آنها شاید به اندازه سارقان تبهکار مقصر باشند.

کد خبر 117434

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست داخلی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز